خوک و گاو

ساخت وبلاگ

خوک و گاو

مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:

نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.

کشیش گفت:

بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.



خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی.


اما در مورد من چی؟...

من همه چیز خودم را به آنها می دهم از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟


می دانی جواب گاو چه بود؟


جوابش این بود:

شاید علتش این باشد که

"هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم"

ماهوت: نوعی پارچه پشمینه ٔ کلفت پرزدار نفیس

منبع: داستانک

وبلاگ شخصی مهدی شهریاری...
ما را در سایت وبلاگ شخصی مهدی شهریاری دنبال می کنید

برچسب : خوک و گاو,ازدواج خوک و گاو,داستان خوک و گاو,تفاوت گوشت خوک و گاو,سال خوک و گاو,ازدواج سال خوک و گاو, نویسنده : mehdishahryari86o بازدید : 78 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 13:27